کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با پیامبر صلی الله علیه و آله

شاعر : اسماعیل تقوایی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

ظلم‌ها گشته روا بر من و در تاب و تبم            بـعـد تـو ای پـدرم آمـده جـانـم بـه لـبـم
صورتم نیلی و در کوچه به خاک افتادم            زین همه جور و جفاکاریشان در عجبم


تو سفارش به نگهداری عـترت کردی            نکـنـد رفـته ز یـاد هـمه اصل و نـسـبم
پشت در بودم و ضرب لگدی، در انداخت            سخت فـریـاد زدم، فـضه بـیا در تـعـبم
حمله کردند به ما دست عـلی را بستند            تا به بیعـت بـرود حـیـدر عـالی نـسـبم
محسنم رفت زدست چون به زمین افتادم            سخت رنجـیـده از این طـایـفـۀ بی‌ادبـم
خسته از زندگیم، مرگ ز حق می‌خواهم            این دعـا بـر لـبـم آید همۀ روز و شـبم
فـصل هجـران من و تو دگر آخـر آمد            نـگــران عــلــی و مـردم دنـیـا طـلـبـم
سخـت از مردم شـهر تو پـدر دلگـیرم            آورم پـیـش تو از بهر شکـایت غـضبم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نه فقـط عرش حصیرِ قـدم فاطمه است            علت خـلق دو عـالـم عـلم فـاطمه است

بی ولایـش سر سجـاده به جایی نرسیم            هر چه دادند به ما از کرم فاطمه است


ذکر یا فاطمه نقش است به سربند علی            یاعـلـی ذکـر دم و بـازدم فـاطـمه است

سـر بُـریـد از همۀ اهل جهـنـم به سخن            خـطـبۀ فـاطـمه تیغ دو دم فاطـمه است

روی نـامـش همـۀ اهـل کـرم حـسّـاسند            استجـابت به خـدا در قـسم فاطمه است

دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟            تـا امـان نـامـۀ مـا با قـلـم فـاطـمه است

ظاهراً خلوت و خاکی ست ولی در باطن            دل هر شیعه ضریح حـرم فاطمه است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سر سجاده به جایی نرسیده است کسی            هر چه دادند به ما از کرم فاطمه است

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به نیمه جانی‌ات ای جان مصطفی زهرا            قـسم به هر تبِ تو می‌روم از این دنیا

دعای خیر تو را اهل شر نمی‌خواهند            مبر به سختی عزیزم دو دست را بالا


ســلامِ گــرم تـو بـوده امـیـد زنـدگـیـم            تو جـوشنی به غـمِ این امـیـر مـاتـم‌ها

گرفـتـه‌ایی ز عـلـی رو، بیا و حداقـل            بخـاطرت حَسنت دیـده را کمی بگـشا

بگـو چه آمده زهـرا به مـاهِ چـشمانت            که در هوای علی نیست چـشم تو پیدا

تو را به خانه کسی زد که گفت بَخِّن را            چو دیـد دست مرا در غـدیـر خـم بالا

امـانـتـیِ پـیـمـبــر بــبـخـش شـرمـنـده            تو را به قـبـر، امانت سـپـرده‌ام حـالا

همیشه گشته به دستت حسین سیراب آه            امان ز نـیـمه شب و تشنگی و یا اُماه

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

زهـرا نفـس نفـس زدنت می‌کـشد مرا            این راز داری حـسـنـت می‌کـشـد مرا
زهـرا خودت بگـو چه کـنم با نبود تو            حـیـدر فـدای چـهـرۀ زرد و کـبـود تو


چشم و چراغ خانۀ کم سوی من! مرو            از من گذشته؛ محض رضای حسن مرو
جای غـلاف مـانـده سر بـازویت ولی            فـریـاد مـی‌زدی که فـدای ســر عـلـی
ای کـشتی نجات عـلی، رو گرفته‌ای؟            من مُرده‌ام مگر، که تو پهلو گرفته‌ای
ای سربلند ها همه پیش تو سر به زیر            پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر
مویت در این سه ماه حسابی سپید شد            مـحـسن مـیـان شـعـلۀ آتـش شهـیـد شد
عمرم پس از تو، فاطمه جان! می‌شود تباه            در هر نـماز مـرگ مرا از خدا بخواه
دنـیا بـدون نـور تو تـار است فـاطـمه            کـار عـلی بـدون تو زار است فاطـمه
بعد از تو روزگار حسن تیره می‌شود            وقتی به خاکِ چـادر تو خیره می‌شود
بـاور نـمی‌کـنم که نـهـانـی و بـی‌صـدا            با دست های خویش کفن می‌کنم تو را
آن روزهای خاطره انگـیزِ ما گـذشت            زهرا ببین که بعد تو بر من چه‌ها گذشت
بعد از تو خنده‌های علی را کسی ندید            چون موی تو محاسن من نیز شد سفید
بعد از تو چاه محرم غم‌های حیدر است            هر شب که بی‌تو می‌گذرد صبح محشر است
سر می‌کـنم بـدون تو با آهِ سیـنه سوز            شرمنده‌ام که بی‌تو نفس می‌کشم هنوز

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حبیب باقرزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گـوهـر يكدانه عـالـم وجـودِ فـاطمه‌ست           رزق ما از بركت ذكر سجود فاطمه‌ست

از كران تا بى كران، از آسمان تا به زمين           كار دست حيدر و محور عمود فاطمه‌ست


در حقيقت فاطمه فرمان رواى عالم است           علت خَلق جهـان بود و نبود فاطمه‌ست

نور زهـرا انحـصاراً از خدا نازل شده           پس خداى مهربان در تار و پود فاطمه‌ست

هستىِ خود را تماماً وقف مسكين كرده بود           اين كرامت ذرّه‌اى از لطف و جود فاطمه‌ست

فـاطميه در مـدار آسمان روضه بپاست           ذكر تسبيح ملك گفت و شنود فاطمه‌ست

اين دمِ آخر مرتب از على « رو» می‌گرفت           علت اين ماجـرا روى كـبود فاطمه‌ست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـرپـا شـده بـسـاط عـزای طهـور تو            بـاران نـشـسـته کنج نگـاه نـمـور تو

ای شاخۀ شکسته و طـوبای سوخـته            موسی نشسته فیض بگیرد ز طور تو


خورشید پشت ابر، تو را گریه می‌کند            وقتی که زیر پـوشیه‌ها رفت نور تو

آئـیـنــه تـرک تـرک روی طـاقــچـه            تصویری است از وجنات غرور تو

گندم نه! غصه در دل دستاس ریختی            این روزها که او شده سنگ صبور تو

بانو مرو! بمان که مسیحای خانه‌ات            دارد حـیـات از نفـحـات حـضور تو

قـطعاً دوباره قلب عـلی گرم می‌شود            بـا گـرمـی دوبـارۀ قـلـب تــنـور تـو

درکوچه از جبین؛ عرق شرم پاک کرد            دست طـنـاب بـسـتـۀ مـرد غـیور تو

سادات واژه ها! همه دق مرگ می‌شوند            هنگـام شعر کوچه و شرح عبور تو

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : ‌محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یک تنه دارم درین غوغا هوایت غم نخور           سخت دلتنگم برای خـنده‌هایت غم نخور

من به دستور پیـمبـر در دفاع از رهبرم           در دل آتش شدم مشکل گشایت غم نخور


نذر یک موی تو کردم محسنم را یا علی           مجتبی؛  زینب؛ حسینم هم فدایت غم نخور

حال و روزت قاتل زهرا شده مسمار نه           با تنی مجروح می‌افتم به پایت غم نخور

جای قومی که تو را بر حیلۀ شیطان فروخت           در میان قلب زهرا هست جایت غم نخور

داده‌ام در کوچـه‌هـا من کارها یـاد حـسن           می‌شود او در نبود من عصایت غم نخور

خـم به ابرویت نیاور در شب تدفـین من           زیر تابـوت من ای شاه ولایت غم نخور

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی یا معنایی تعییر داده شد؛ کار ارزشمند حضرت زهرا بر حسب تکلیف دینی دفاع از ولایت بود نه دفاع از شوهر و یا بدهکار بودنش نسبت به امیرالمومنین در دفاع از پیامبر؛ اینگونه تعابیر ممکن است کار خدائی حضرت زهرا را کمرنگ کند.

من بجای آن همه مشکل گشائیت از رسول           در دل آتش شدم مشکل گشایت غم نخور

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد.

نذر یک موی تو کردم محسنم را یا علی           مجتبی زینب حسینِ من فدایت غم نخور

موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

داده‌ام در کوچـه‌هـا من کارها یـاد حـسن           می‌شود او در نبود من عصایت غم نخور

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت           ابر بی‌لطف قنوتش برکت بارش نداشت

ظاهراً گـردانده زهـرا دسـتۀ دستاس را           باطناً دور فلک بی‌اذن او گردش نداشت


نیمِ عمرش با نبی بوده‌ست، نیمی با وصی           از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت

بی‌نشانی خود نشان اعتراض فاطمه‌ست           مدفنش مخفی نمی‌مانده اگر رنجش نداشت

رنج او را روز اگر می‌دید می‌شد شام تار           لحظه‌ای بعد از پدر ریحانه آرامش نداشت

هر کجا که کـوچۀ بـاریک دیدم گـفـته‌ام           کاش که شهر مدینه یاغی سرکش نداشت

شانه بر گیسوی طفلان پریشان می‌کشید           دست اگر بالا می‌آمد، دست اگر لرزش نداشت

رفت یکبار از علی خواهش کند، تابوت خواست           در تمام عمر کوتاهش جز این خواهش نداشت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دیـده آن گـاه که با اشک مـلاقـات کند            رزق گـریه طلب از مـادر سادات کند

گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست            گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند


روز محشر که همه دیده گریان دارند            نـوکـر فـاطـمه آن روز مـبـاهـات کند

می‌زنـد از قـفـس عـالم خـاکی بیـرون            هرکه با سیـنه زنی سیـر سماوات کند

یا علی گـفـتم و با منکر زهـرا گـفـتم:            بـرود تـوبـه کـند تـرک عـبـادات کـند

این چه سری‌ست که در بضعة منّی جاری‌ست            که جهان حیرت از این کشف و کرامات کند

وصف نور تو نه در حدّ زبان بشر است            که خـدای تو فـقـط قـدر تو اثـبات کند

آه و افسوس که این قوم نشد بعد رسول            حرمت اشک تو را خوب مراعات کند

زخم پهلوی تو با قلب علی کاری کرد            سالها گریه بر این عمق جراحات کند

آنکه سیلی به تو زد هیزم دوزخ باشد            همه شب تا به سحر گرچه مناجات کند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت ها بصورت زیر آمده است که احتمالا غلط تایپی است لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

آه و افسوس که این قوم نشد بعد رسول            حرمت اشک تو ار خوب مراعات کند

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

جهان بدون تو ای آفـتـاب عـالـم تاب!            به کورِ تشنه شبیه است در کویرِ سراب

تو کوثر آمدِ لـطـفی، از ابتدای حـیات            بشر به خیر تو محتاج، چون گیاه به آب


به آستـانـۀ فـهـم تـو ای سـریـرۀ قـدر!            نمی‌رسـد مـگـر انـدیـشـۀ اولـوالابـاب

تمام عمر به دنبال وصف ذات تو بود            نیافت واژۀ در شأن، ذهنِ مضمون یاب

دری خدا به مقامت گشود، لفـظ کـثیر            به باب کثرت اگر رفته، هست از این باب

تو را به اسم نشاید صدا زدن، هرچند            شکسته است کمر، بارِ وصفت از القاب

تو در مثل شب قدری، ندیده هیچ زمان            شبی شبیه تو را چشم روزگار به خواب

تو آن ستارۀ صبحی که چشم شب زدگان            ندیـده‌انـد هـنوزت به جهـدِ اسطـرلاب

چـه مُـهـرها که به نـام تـورّم آمـده‌انـد            به پای تو بنـشانـند بوسه در مـحـراب

بر آن دو دست تو گلبوسه زد رسول، دو دست            که عکس باغ جنان را گرفته‌اند به قاب

به احـتـرام تو باید تـمام قـد برخواست            که سیـرۀ نـبـوی می‌کند چـنین ایجـاب

تو کیستی؟ که هم انسیه‌ای و هم حورا            تو کیستی؟ نرسد این سوال ها به جواب

یهـودی از نفـس چـادرت مسلـمان شد            مسیحه ایست که او را صدا زنند: حجاب

به دست توست تمام امور، از این روست            اگر تو را “أمَـهُ الله” کـرده‌انـد خـطاب

قسم به خاک رهت دیدنی‌ست در محشر            زبان گشودنِ هفت آسمان به؛ کُنتُ تراب

سوار نـاقه‌ای از نـور می‌رسی، گویی            که آفتابِ قیامت تو را شده ست رکاب

دخـیل بـسـتۀ أهـدابِ مِـرطِ  فـاطـمه‌ایم            بهشت می‌دمد از رشته‌های آن جلباب

بهـشـت گـفـتم و دیـدم بر آستان درش            شـرار کـیـنۀ ابـلـیـسیان گرفـته شـتاب

بهشت، روضۀ جانسوز توست، آنجا که            ملک بر آتش دل ریخت لحظه لحظه شراب

غم تو ای شبِ قدر! آن قَدَر که سنگین بود            خـمـیده شد سر دفـن شبـانه‌ات مهـتاب

بگـو کجای فـلک دفـن کـرده‌اند تو را            که چرخ می‌زند اینگونه صبح و شام‌ سحاب

مرا ز هُـرم جـهـنم رهـانـده آتـش غـم            دل من است که پیش از عذاب دیده عذاب

مگرد طاعتِ سرخوش! پیِ بهشت خدا            بهـشت سـوخـتـۀ اهـل بیت را دریـاب

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : روح الله نوروزی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

گـفـتند که تو حِصن حَصینی بی‌بی            مانـنــد عـلـی تــو بهـترینــی بی‌بی

بی‌تــو ضــربان قـلـب عـالـم نزنــد            پـس قـلـب تـپــنـدۀ زمـیـنـی بـی‌بـی


**************************

سر منـشاء خـیـر و برکاتــی زهرا            بـانــیِّ تــمـام هَــیَــئــــاتــی زهــرا

با دسـت تو کـربـلای ما امـضا شد            تو بـرگ بــرات عــتـبـاتـی زهــرا

**************************

در ظلمت شب قـرص قـمـر می‌آید            از جـادۀ روشــن ســحـــر مـی‌آیــد

بی‌بی به خـدا منتـقـمت یک جـمعه            بــا سیـصد و سیـزده نــفـر مـی‌آیـد

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

این خانه را خراب مکن بر سرم مریز            غمگین ترین مریض، علی را بهم مریز

این قـدر وقتِ شانه پَـرت را تکان مده            پلکِ تو کافی است سرت را تکان مده


امشب چقدر حال و هوایت عوض شده            تقصیر سرفه است صدایت عوض شده

آئیـنۀ ترک ترک از سنگِ غـم، مـریز            خـانوم من عـزیز عـلـی را بهـم مریز

دیـدی چگـونه زنـدگی‌ام را بـهـم زدند            دیـدم تو را چگـونه همه پشتِ‌ هم زدند

قـلـبم کـنـارِ تـوست ولی تـیـر می‌کـشد            این چند وقـت پشتِ عـلی تـیر می‌کشد

باشد قـبول چـهـرۀ خـود را نـشان مده            گهواره خالی است عـزیزم تکـان مـده

ای خـون تازه اینهمه در هر قدم مریز            ای سـرفۀ غـلـیـظ عـلـی را بهـم مریز

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تاب حـیـدریم و پـریـشان فـاطمه            غـم می‌خوریم با غم طـفلان فاطمه

مثـل کـویـر تـشـنۀ بـاران نـدیـده‌ایم            چـشم انـتـظار رحمت باران فاطمه


او جـلـوۀ تـمـام قَـدِ نور خالق است            خـورشـید و مـاه آیـنه داران فـاطمه

قرآن فقط به خاطر کوثر نزول کرد            شأن نزول خاکیِ قـرآنِ،« فـاطـمه»

روح الامین سه مرتبه در روز می‌شود            با بـاقـی مـلائـکه مـهـمـان فـاطـمـه

قربانِ آن رسول خدایی که می‌رود            هر صبح و ظهر و شام به قربان فاطمه

از برکت توسل رهبر به مادر است            این خاک پاک اگر شده ایران فاطمه

طبق حدیث قُـدسی لولاک، در ازل            ما را خـدا نوشـتـه مسلـمان فـاطمه

ما بچـه‌های مـادر پهـلو شکـسته‌ایم            نانی نخـورده‌ایم به جـز نـانِ فاطمه

فـضّه برای مـادرمـان کار می‌کـنـد            زن‌هـای ما کـنـیزِ کـنـیـزان فـاطمه

تسبیحِ«فاطمه» همه ایمانِ«مرتضی»            تسبیحِ «مرتضی» همه ایمانِ «فاطمه»

گرچه تمام هستیِ هستی از آن اوست            هستیِّ” مرتضی شده از آن فاطمه

در اصل گریه بر غم مولا نموده است            هر گریه کن اگر شده گریان فاطمه

زانوی غم بغل نکن ای شاه لو کَشَف            قدری بخند حیدر من..، جانِ فاطمه

پهلوی من شکسته ولی دردم این شده            دردت زیاد تر شده، درمـان فاطمه

از بس که گریه کرده لبش خشک شد حسین            قـربان تـشنه کـامیِ عـطشان فاطمه

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حمیدرضا محسنات نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دل كه می‌گوییم پس دلدار یعنی فاطمه            نُه فـلـك را نقـطۀ پرگـار یعنی فـاطمه

یار پیغمر شدن، رفتن شبی در غار نیست            ما كه می‌گـوییم یار غـار یعنی فاطمه


در کرم هرکس به مقداری توانش میرسد            هـرکجا گـفـتند بی‌مقـدار، یعنی فاطمه

آنکه بخشیدست از انگشتر دستش علیست            آنکه بخشیدست از افطار یعنی فاطمه

"تنفقوا ممّا تحبّون" است مصداقش علی            معـنی "الجّـار ثُـمَّ الـدّار" یعنی فـاطمه

هرچه گـفتیم و شنیدیم از کرامات خدا            جلـوه‌اش در عـالم اظهار یعنی فاطمه

شیخ را دیدم پس از هفتاد سال اینگونه گفت            نحو و صرف و منطق و اسفار یعنی فاطمه

پِی اگرچه احمد و هر خشت آن گرچه علی            خـانۀ اسـلام را معـمـار یعـنی فـاطمه

یار گفتم درب خیبر گفت یعنی حیدر و            در مدینه "در" صدا زد یار یعنی فاطمه

بین روضه نام چاه آمد اگر، یعنی علی            هر کجا نـام در و دیـوار یعنی فـاطمه

هرکجا گفتند دشتی لاله گون یعنی حسین            هر کجا پیـراهـنی گـلـدار یعنی فاطمه

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا که تسلیـمـیم، تـسلیـمِ رضای فـاطمه            راضی از اعمال ما باشد خُدای فاطمه

شاه بانوی دوعالم اوست از این رو خُدا            آفـریـده شـاه مـردان را برای فـاطـمه


کسر شأن اوست اینکه ما فدائی‌اش شویم            گـفته وقتی که محـمّد هم فـدای فاطمه

فضّۀ او موقع جارو زدن می گفت که            کیـمـیا را یافـتـم در خـاک پای فاطمه

باعث فخـر خدا پیـشِ ملائک می‌شود            می‌رود تا عـرش وقـتی ربّنای فاطمه

چادر او از یهـودی‌ها مسـلمان ساخته            بوده وقـتی که رواجِ دین بنای فـاطمه

نوعروسی که میان حجله شد تسلیم مرگ            یافت یک عُمر دوباره از دعای فاطمه

کور مادر زاد را چشم خُدا بین می‌دهد            ذرّه‌ای از تُـربت دارُالشّـفـایِ فـاطـمـه

ترسی از بیگانگی با مردم دنیا نداشت            هر کسی از ابـتـدا شـد آشـنای فـاطمه

از بعیدات است اینکه شیعۀ غیرت مدار            خاکـسـار مـادری باشـد سِـوای فاطمه

روز مرگ من بُود روزی که اشک چشم من            گونه‌ام را تر نسازد در عـزای فاطمه

بسکه این ایّام دارد درد و زخم و ضعف و تب            وقت صحبت سخت می‌لرزد صدای فاطمه

پیـشتر از کربلا پیـری زینب می‌رسد            شانه‌های او اگر باشـد عـصای فاطمه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ حذف شد

انبیایی که اولوالعزمند غیر از مصطفی            عاجزند از درک شأن بچّه‌های فاطمه

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترجیع بند

یـاس سپـیـدی بوی خاکـستر گرفته            آتـش ز هُـرم شعـله‌هـای در گـرفته

هر روز فـضّه دانه دانه می‌شمارد            آلالـه‌هـایی را که از بـسـتـر گـرفته


با شـانـه‌ای در دست‌های نـاتـوانش            امشب گره از موی یک دختر گرفته

تـا نـیـمـۀ نـیـلـوفـری‌اش را نـبـیـنـد            پیش علی، در خانه چادر سر گرفته

درد مـدام اسـتخـوان‌هـای شـکـسـته            تـاب و تـوان یـاس را دیگـر گرفته

آه از چهـل نامرد و آه از ضربۀ پـا            در بین شعله یک فـرشته پر گرفته

حالا حسن با یاد داغ کوچه‌ای تنگ            در کـنج خـانه روضۀ مـادر گـرفته

زهرا شهـید را حـیـدر پشت در شد
تا روز محـشر بانی سوز جگر شد

مهتاب چشمان سحر را پاک می‌کرد            دست قضا چشم قَدَر را پاک می‌کرد

در ظلـمت شب مـرد تـنهای قـبـیـله            با اشک خود روی گُهَر را پاک می‌کرد

از جـسم یـاس نـیـلی‌اش ردّ عـبـورِ            جامانده از چندین نفر را پاک می‌کرد

تا داغ او کـمـتر شود شایـد خـداوند            از ذهن او یاد پسر را پاک می‌کرد

ای کاش بال قاصدک ها چیده می‌شد            یا بوم دنیا این خبر را پاک می‌کرد:

مردی که در از قـلعۀ خـیـبر گرفته            حالا رد خون روی در را پاک می‌کرد

زهرا شهـید را حـیـدر پشت در شد
تا روز محـشر بانی سوز جگر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ لذا بیت زیر تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پهلـوی مـادر میـزبـان میـخ در شد           تا روز محـشر بانی سوز جگر شد

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : لیلا علیزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

نـوری میان دستهـایش تا فـلک داشت            در پیشگاه او به خود خورشید شک داشت

چیزی از این دنیا برای خود نمیخواست            پیش خدا هفت آسمان جای فدک داشت


آسان نـمک خـوردند آسانـتر گـذشتـند            از حرمت دستی که یک دریا نمک داشت

در بین صحرا خانه‌اش چون باغ گل بود            حالا ولی گـلدان یاسی که ترک داشت

الـجـار ثـم الـدار را او بـود مـی‌گـفـت            ای کاش یک همسایه‌اش دست کمک داشت

یک عمر می‌بـوسید بابا صورتـش را            اکنون به روی بوسه‌اش رد کتک داشت

بر غربتش یک کوه حتی گریه میکرد            او جای مردم پشت تابوتش ملک داشت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده‌ست؟            تا به امروز کسی مرتبه‌ات را دیده‌ست؟

خلـق از معـرفت شأن تو عـاجز مانـدند            بی جهت نیست خدا فاطمه‌ات نامیده‌ست


خـواستـم ذات تو را نـور بخـوانم، دیـدم            نور هم با تو خودش را همه جا سنجیده‌ست

نـور چـشـمان پیـمـبـر تویی و جـلـوۀ تو            آفـتـابـی‌ست که تا غـار حـرا تابـیـده‌ست

حکـمتـش چیست که ای اُمّ ابیهـا! پدرت            بارها خم شده و دست تو را بوسیده‌ست

نخل لب تشنه شد از نام تو سیراب، چقدر            چشمه از عشق تو در قلب علی جوشیده‌ست

دست در دست تو بود ای شرف الشمسِ علی!            اگر انگشتر خود را به گـدا بخـشیده‌ست

سـرِ هـم‌صحـبتِ صـدّیـقـه شدن بود اگر            ملک وحی، هـرآئیـنه به خود بالـیده‌ست

بانی رزق تویی، روح الامین می دانست            سیبی از عرش اگر چیده به اذنت چیده‌ست

هر زمانی که شدی خسته، به نقل از سلمان            چرخ دستاس تو با دست ملک چرخیده‌ست

چه بگـوئیم از انفـاق تو، وقـتی در شهر            سائلی رخت عروسی تو را پـوشیده‌ست

به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد            نان افطار تو وصفش همه جا پیچیده‌ست

چشم صائب به کرامات تو افتاد و نوشت»            :گوش این طایفه آواز گـدا نشنـیده‌ست«

آه بـاران عـطا! رود کـرم! خیـر کـثـیر!            از چه همسایه‌ات از گریۀ تو رنجیده‌ست

مسجدی هست در این ناحیه که خشت به خشت            سر نفرین تو از ترس به خود لرزیده‌ست

بشکـند دست کسانی که شکـستـند تو را            چشمت از ضربۀ ناگاه به خون غلتیده‌ست

سر زخـمت نکـند وا شده بانـوی بهـشت            اینهمه لاله چرا دور و برت روئیده‌ست

پلک آرام بزن، صفحه به نـرمی بشمار            مصحف روی تو چندیست ز هم پاشیده‌ست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین رحمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سائل شدیم و رحمتِ زهرا به ما رسید            عرضِ ادب به ساحتِ مولا به ما رسید

دار و‌ ‌ندارمان، همه خیراتِ فاطمه ست            الحـق تـمامِ خـیـرِ دو دنیا به ما رسید!


در قلبِ شیعـیان، حرمِ مخـفـی‌اش بود            تـولـیـت حــریـمِ مُـعَـلا بـه ما رسـیـد!

چشمانِ حیدر است که ما را خریده است            یکجـا تمامِ جَـنَّـتُ الاعـلا به ما رسید!

سـرهای ما هـواییِ اسـرارِ روضه‌اش            این موهـبت زِ عـالـم بالا به ما رسید!

گریه کنانِ روضۀ بانـوی محـشریم            (حَیِّ عَلَی البُکَاء بِعَزَاهَا) به ما رسید!

وقتی میانِ شعله زمین خورد و ناله زد            «آهِ » دلش به سیـنۀ بی‌تابِ ما رسید!

«دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت»            افسوسِ این مصیبتِ عظمی به ما رسید!

روی کـبـود و سیـنـۀ مـجـروحِ فاطمه            در فـاطـمـیـه اوجِ بـلاهـا به ما رسـید

جا مـانده از مدیـنه و کرب‌و‌بـلا شدیم            گـریه به جـسمِ بی‌سـرِ آقا به ما رسید!

: امتیاز

مصائب هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی بهرامی نیا نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

رو گرفـتی که کـبـودی تو پـیـدا نشود            باعـث رنـجـش زخـم دل مـولا نـشـود

سر سـجـاده دعـا کـرده حـسن آهـستـه            بی‌کـسی کاش نصیب دل بـابـا نـشـود


ز دهـان زن هـمـسـایـه شـنـیـده زیـنب            حال او بسکه وخـیم است مـداوا نشود

بشکند دست مغیره که به قنفذ می‌گفت            آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود

پسرش دید غم کوچه و غصب فـدکش            به گـمانـم که دگـر عـقـدۀ او وا نـشـود

چه سرش آمده مرگش ز خدا می‌خواهد            گـذرش کـاش دگر سمت گـذرها نشود

حال او زار و خراب است بمیرم ای وای            دیگر از بـسـتر بیـماری خـود پا نشود

: امتیاز

مرثیه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدصادق باقی زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به درد بـی‌دوایم تا ابـد مرهـم نمی‌بخشم           که عشقت را به کل ثروت عالم نمی‌بخشم

به تن پوشم اگر یک نخ بود از جامۀ لیلا           ردایم را به صدها شال ابریشم نمی‌بخشم


به هاجر گفتم ای بانو قسم بر حلق فرزندت           من اشک چشم‌هایم را به صد زمزم نمی‌بخشم

همانا روزگاری را که با سختی شکست آخر           دلم را چون نگـین کهـنۀ خاتم نمی‌بخشم

من آن بی‌آبرویی را که با مشت و لگد کرده           میان کـوچه قـدّ مادرم را خـم نمی‌بخشم

من آن بی چشم و رویی را که زد با چکمه‌اش روزی           به درب خانۀ ما با لگد محکم نمی‌بخشم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ زیرا اولاً هر دو سوره کلام وحی است ثانیاٌ قیاس حضرت زهرا با حضرت مریم بواسطۀ جایگاه خاصی که در آیات قرآن برای حضرت مریم تعیین شده است قیاس مناسبی نیست

به جان مادرم زهرا که من یک حرف کوثر را           به آیـات بـلـنـد سـورۀ مـریـم نـمی‌بخـشم